دلتنگی

بد جور دلم گرفته.
هیچ دلیلی هم نداره ها ولی نمی دونم چرا اینجوری شدم. حتی صدای تق تق صفحه کلید کامپوترم هم حالم رو به هم میزنه!
هنوز نمی دونم چکار باید بکنم امسال هم برام گذشت شدم ۲۶ ساله. حس می کنم دارم پیر میشم. و لی از خدا می خوام که تا وقتی منو زنده نگه داره که باعث عذاب خودم یا دیگران نشم. اگه بودم من و ببره. آخه خوب من خودم که نخواستم بیام.
اینم خود خواهیه!!!
میدونم.
ولی حالم خرابتر از اونیه که بتونم یه ذره هم خوب بنویسم!
دوستم میگه همه اینها واسه اینه که اونی که نیمه گم شده تو ا هنوز پیدا نکردی.
شاید هم حق با اون باشه.
ولی واقعا حالم بد میشه.
دارم با خودم فکر می کنم من نه تنها دیگه عاشق نمی شم بلکه دیگه از کسی هم خوشم نمی یاد.

هوار که از دست رئیس فوضول هم باید فرار کرد!!!!!!!!!