آرامش

بهم میگه حتی روز اول هم همچین احساسی داشتم. احساس می کردم که باید مواظبت باشم.

بهش میکم وبلاگم و خوندی.

میگه نه مگه چیزی نوشتی ؟

 

میگه بهم اعتماد کن. نمیدونه که خیلی وقته که بهش اعتماد کردم .همینکه باهاش حرف میزنم. راه میرم. اینقدر برام عزیزه که تمام وقتم و فکرم مال اونه.......... این خودش آخره اعتماده.
و تا حالا هم از اعتمادم سوء استفاده نکرده وگرنه اینقدر تو قلبم پیش نمی رفت.

 
خودش میدونه که خیلی برام عزیزه .......خیلی.................

جالب اینجاست که شک هم نداره آخه این یه حقیقته محضه !!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد جواد یکشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:41 ب.ظ http://mohammad71346.blogsky.com

سلام
خیلی با احساس نوشتی
حتما خوبه و پاسخ اعتمادت رو خواهی گرفت
موفق باشی

مریم و سعید یکشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:43 ب.ظ http://saghf.blogsky.com

سلام و. خب منم به گل مریم اعتماد کامل دارم . راستی می تونی کمکمون کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد