«دینگ دینگ دینگ دینگ»
باز هم پیغام دارم . لیلاست نوشته با من تماس بگیر بهش زنگ می زنم.
..... چمی دونم والله همش می ترسم این هم مثل آرش باشه .
با اطمینان می گم نه اصلا مثل آرش نیست خودم هم نمیدونم این همه اعتماد رو از کجا آوردم !!!! بعد به خودم می گم باز تو زود اطمینان کردی بعد دوباره می گم نمی دونم این طوری که به نظر نمی یاد.
لیلا فردا می خوام برم فیلم ببینم به مامانم چی بگم به نظر تو ؟؟؟
با مهربونی و خنده میگه خوب می خوای چی بگی مییای خونه ما دیگه بعد هم میریم بیرون.
از کارش خندم میگیره نه به اون بی اعتمادیش نه به این کار درستیش.
خوشم مییاد ازش تنها دوستی که می شه خیلی روش حساب کرد.
یه جور هایی باهاش حال میکنم. اون هم همینطور . هر چی که داره من اولین نفرم براش.
هوا باز ابریه تو دلم دعا می کنم: کاش بارون نیاد تا بچم بتونه بره تنیس بازی کنه.........
دینگ دینگ دینگ دینگ
همیشه منتظر اس ام اسش یا تماسش هستم
بیشترین زمانم رو مشغول فکر کردن به اونم
صدای دوستام یواش یواش داره در میاد
نمیدونم که چرا توی این زمان به این کوتاهی این همه بهش وابسته شدم
هر جا که میرم احساس میکنم که جاش پیشم خیلی خالیه
شاید به این خاطره که اون خرچنگه و من ماهی
اون هم ماهی عجیب و ناشناختنی!!!!!!!!!!!!!!!!
شاید هم .....
نمیدونم !؟
اولش احساس کردم که یه کم سرده و کم احساس
ولی حالا از فکری که کردم پیش خودم خجالت میکشم
باز هم خیلی زود قضاوت کردی ها!!!!!!!!!!!!!
بعد از این همه عمر یاد نگرفتی؟
مگه این همه بهت نمیگم در مورد مردم زود قضاوت نکن؟
تو که انتقاد رو دوست داری
یا فقط دوسش داری و عمل نمیکنی!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیشب با هم بیرون بودیم
پارک جمشیدیه
پر از انرژی خوب بود
با احساس
با ایمان
و فوق العاده
.........آره فوق العاده
بهم خیلی انرژی داد
همه چیز عالی بود
جایی که بودیم
هوا
بارون
و اون
یارب نظر تو برنگردد
بهترینها رو توی زندگی داشتم
بهترینها رو
بهترینها رو براش میخوام
چون برام خیلی بیشتر از اینها که بنظر میاد عزیزه
خودت که خوب میدونی
مگه از دلم خبر نداری
چهارشنبه تمام مدت هوا ابری بود
مخصوصا اون بالا که ما هستیم
تا از زمین اومدیم بیرون
یهو
بارون گرفت
تازه فهمیدم که یکی نگهش داشته بود!!!!!!!!!