بیایید بفهمیم نه فکر کنیم که خیلی می فهمیم!

یه زمانی مینویسی و می نویسی و مینوسی نقد می کنی . زجر می کشی فکر میکنی. بعد به یه جایی می رسی می گی خوب که چی. کدوم یکی از حرفام شنیده شد. کدوم کار اشتباهی تغییر کرد و درست شد.
و همه با همون وضع زندگی می کنند.
تو هم باید همون طور زندگی کنی شاید اشتباه میکنی که شکایت میکنی حرص میخوری ناراحت میشی.
فقط باید سره اون کسی که می خواهد حق تو بخوره داد بکشی و و بکوبی تو سرشون چون اگه اینکارو نکنی اونها میزنند تو سرت و بعد هم رو سرت خراب میشه و به باسن مبارکشون هم نمی یارند.
کی گفته خوبی خوبه.کی گفته نیکی ککنید. کی گفته مهربون باشید؟ اگه این کارها رو کنی همه رو سرت سوار می شن.
نمی دونند که جواب محبت محبته و تشکر. نمی فهمند! و جالب اینجاست که هیچوقت هم سعی نمی کنند که بفهمند.
چون همیشه افرادی که می فهمند تحت فشار و مورد آسیبند.
اونهایی که نمی فهمند که نمیفهمند!و فکر میکننند که خیلی میفهمند.
و وای که این بدترین درده
نظرات 4 + ارسال نظر
بهرام پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:55 ق.ظ http://dokhtarankimiagar.blogsky.com

با سلام !به وبلاگ من سر بزنید!در مسابقه شرکت کنید !جایزه هم ببرید!

آرمین پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:56 ق.ظ http://websol.blogsky.com

سلام
درسته ـ به نظر من هم همین طوره ـ
خدانگهدار

آقا شیره سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام خانم گل !
خوشحال شدم - پیشنهاد می کنم کمتر تراوشات درونی ات رو (بنا به هر دلیلی) تحریف و یا اصطلاحاٌ ویرایش کنی. حرف دلت رو بزن. ساده و صمیمی. شبیه خودت.

پیروز و سربلند باشید ...

من از اول هم آبم با شیر ها تو یه جوب نمی رفت.

لطیفه چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:21 ب.ظ http://latifeh.blogsky.com

با سلام
دیر به دیر آپدیت می کنی
اگه خواستی بهم بگو تا راهنماییت کنم قالب وبلاگت رو عوض کنی
پیشم بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد