یه زمانی مینویسی و می نویسی و مینوسی نقد می کنی . زجر می کشی فکر میکنی. بعد به یه جایی می رسی می گی خوب که چی. کدوم یکی از حرفام شنیده شد. کدوم کار اشتباهی تغییر کرد و درست شد. و همه با همون وضع زندگی می کنند. تو هم باید همون طور زندگی کنی شاید اشتباه میکنی که شکایت میکنی حرص میخوری ناراحت میشی. فقط باید سره اون کسی که می خواهد حق تو بخوره داد بکشی و و بکوبی تو سرشون چون اگه اینکارو نکنی اونها میزنند تو سرت و بعد هم رو سرت خراب میشه و به باسن مبارکشون هم نمی یارند. کی گفته خوبی خوبه.کی گفته نیکی ککنید. کی گفته مهربون باشید؟ اگه این کارها رو کنی همه رو سرت سوار می شن. نمی دونند که جواب محبت محبته و تشکر. نمی فهمند! و جالب اینجاست که هیچوقت هم سعی نمی کنند که بفهمند. چون همیشه افرادی که می فهمند تحت فشار و مورد آسیبند. اونهایی که نمی فهمند که نمیفهمند!و فکر میکننند که خیلی میفهمند. و وای که این بدترین درده
مریم
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 ساعت 10:44 ق.ظ
آقا شیره
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 ساعت 06:14 ب.ظ
سلام خانم گل ! خوشحال شدم - پیشنهاد می کنم کمتر تراوشات درونی ات رو (بنا به هر دلیلی) تحریف و یا اصطلاحاٌ ویرایش کنی. حرف دلت رو بزن. ساده و صمیمی. شبیه خودت.
با سلام !به وبلاگ من سر بزنید!در مسابقه شرکت کنید !جایزه هم ببرید!
سلام
درسته ـ به نظر من هم همین طوره ـ
خدانگهدار
سلام خانم گل !
خوشحال شدم - پیشنهاد می کنم کمتر تراوشات درونی ات رو (بنا به هر دلیلی) تحریف و یا اصطلاحاٌ ویرایش کنی. حرف دلت رو بزن. ساده و صمیمی. شبیه خودت.
پیروز و سربلند باشید ...
من از اول هم آبم با شیر ها تو یه جوب نمی رفت.
با سلام
دیر به دیر آپدیت می کنی
اگه خواستی بهم بگو تا راهنماییت کنم قالب وبلاگت رو عوض کنی
پیشم بیا