آهنگ لحظه های بی تو بودن.... معین تموم فضای ماشین رو پر کرده بود و زن و شوهر داشتن راجع به پیدا کردن کار صحبت می کردند. مرد برگشت و گفت: مریم خانوم برام دعا کنید این کار برام درست شه!
دلم یه جوری لرزید.
خدا می دونه که اگر او اتاق خالی طبقه سوم مال من بود حتما بهش می دادم.
تو دلم دعا کردم خدایا هیچ مردی رو پیش زنش شرمسار نکن!
حرفهات واقعا قشنگه
موفق باشی
تونستی امشب یه سر به من بزن
دارم یه مطلب خوب آماده میکنم
سلام . زیبا نوشته ای . کاش ... آری کاش ...
خدا خودش به این مردم رحم کند
به من سر بزن خوشحال میشم ... موفق باشی
انشالله همه چی درست میشه !
آمین.
سلام
وبلاگ جالبی داری
موفق باشی
به کما هم یه سری بزن
عزیزم در رابطه با مذهب نظراتم و امشب میگم